نوشته شده توسط : mohammad

همیشه  می پنداشتم که بهترین کسی هستم که عاشقت شدم

اما با رفتنت به من گفتی که

بهترین کسی هستم که می توانم چشم به راهت باشم.

 

 




:: بازدید از این مطلب : 427
|
امتیاز مطلب : 36
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : 27 / 2 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mohammad
  
 *دنیا مانند پژواك اعمال و خواستهای ماست. اگر به جهان بگویی: "سهم منو بده..." دنیا
 مانند پژواكی كه از كوه برمی گردد، به تو خواهد گفت:

 "سهم منو بده...." و تو در كشمكش با دنیا دچار جنگ اعصاب می شوی. اما اگر به دنیا

 بگویی: "چه خدمتی برایتان انجام دهم؟..." دنیا هم بتو خواهد گفت:
 
 
چه
خدمتی برایتان انجام دهم؟ ..."


:: بازدید از این مطلب : 493
|
امتیاز مطلب : 39
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : 25 / 2 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mohammad

 

پنجره

http://th01.deviantart.com/fs10/300W/i/2006/092/f/2/sunday_by_turquoise.jpg

یک پنجره برای دیدن

یک پنجره برای شنیــــــــــــــــــدن

یک پنجره که مثل حلقه ی چاهــــــــــــــــــــــــی

در انتهای خود به قلب زمین می رســـــــــــــــــــــــــــــــــــــد

و باز می شود به سوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنـــــــــــــــــــــــگ

یک پنجره که دست های کوچک تنهایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی را

از بخشش شبانه ی عطر ستاره های کریــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم

سرشار می کنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد

و می شود از آنجـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا

خورشید را به غربت گل های شمعدانی مهمان کــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرد

یک پنجره برای من کافیســــــــ*ـ*ـ*ـ*ــــــــ*ـ*ـ*ـ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت

*ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ*ـــ ـــــ ــــــ ـــــ ـــــ ــــ ـــــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ*

*ــــــــــــــــــــــــــــــ*ــــــ ـــــ ــــ ـــــ ــــ ـــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ*

*ـــــــــــــــــــــــــ *ــــ ـــ ــــ ــــ ـــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــ*

*ـــــــــــــــــــــــــ*ــ ـــ ـــ ـ*ـــــــــــــــــــــــــــــ*

*ــــــــــــــــــــــ*ـ ـ*ـــــــــــــــــــــــ*

*ـــــــــــــــــــــ*ــــــــــــــــــــ*

*ـــــــــــــــــــــــــــــ*

*ــــــــــــــــ*

*ــــــ*

*

کاش



:: بازدید از این مطلب : 437
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : 24 / 2 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mohammad

اگه قرار باشه ظرف 24 ساعت دنیا به پایان برسه

تموم خطوط تلفن،تالارهای گفتگو و ایمیلها اشغال می شه....

همه جا پر میشه از این كه:

رنجوندمت،پشیمونم،منو ببخش

تو را عاشقانه می پرستم

مراقب خودت باش.

اما بین این همه پیام یكی تكون دهنده تره:

همیشه عاشقت بودم ولی هیچ وقت بهت نگفتم!

پس عشق و محبت را تقدیم آنكس كه دوستش داریم كنیم

شاید كه دیگر فردایی نباشد.



:: بازدید از این مطلب : 479
|
امتیاز مطلب : 48
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : 24 / 2 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mohammad

رویای خیس

هر شب چون رویایی خیس
از مژگانم باران می شوی...

و من...
در امتداد این جاده ی نمناک
بهاری دیگر را می بینم...
تو آوا سر می دهی..
و من...
با سر انگشتان سرد و لرزانم...
بر ساز تو ...
دو ....ر....می ....فا...


کاش...
دوست دارمت صادقانه بود...

کاش...




:: بازدید از این مطلب : 476
|
امتیاز مطلب : 50
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : 24 / 2 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mohammad

سلام دوستان حال همتون خوبه من امروز خیلی خوشحالم میدونین چرا ؟؟؟؟؟

خوب میگم دیگه صبر کنین

من امروز بعد از یک سال دوباره صدای اون کسی که دوست داشتمش رو شنیدم فکرشو بکنین کسی که با تمام وجود دوستش داشتم ولی رفت

نمیدونم چرا باز هم دوستش دارم گفت ازدواج کرده ولی من ناراحت نیستم دوست دارم خوشبخت بشه و واسش دعا میکنم شما هم دعا کنین باشه بچه ها

ولی بازم نتونستم حرف دلمو بزنم چراشو نمیدونم



:: بازدید از این مطلب : 495
|
امتیاز مطلب : 49
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : 22 / 2 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mohammad

از او که رفته نباید رنجشی به دل گرفت

 آنکه دوستش داریم همه گونه حقی بر ما دارد حتی حق آنکه دیگر دوستمان نداشته باشد

نمی توان از او رنجشی به دل گرفت بلکه باید تنها از خود رنجید که چرا باید آنقدر شایسته ی محبت نباشیم که دوست ما را ترک کند ...

و این خود دردی کشنده است ...



:: بازدید از این مطلب : 455
|
امتیاز مطلب : 34
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : 22 / 2 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mohammad
سخنانی از دکتر علی شریعتی

            

     گلچيني از سخنانی ارزنده و آموزنده از استاد دکتر علی شریعتی

   گلچين موضوعي سخنان بينظير دكتر علي شريعتي در مورد مسئلي مانند: انسان - زن - خواستن و ...

نان

دموکراسی می گوید: رفیق، حرفت را خودت بزن،
نانت را من می خورم.

مارکسیسم می گوید: رفیق، نانت را خودت بخور،
حرفت را من می زنم.

فاشیسم می گوید: رفیق، نانت را من می خورم،
حرفت را هم من می زنم
و تو فقط برای من کف بزن



:: بازدید از این مطلب : 466
|
امتیاز مطلب : 36
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : 17 / 2 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mohammad
متن زيبا و خواندني از آرزو هاي ويكتور هوگو

آرزوهايي فوق العاده زيبا و باارزش از ويكتور هوگو ، براي همگان  

  
اول از همه برایت آرزومندم كه عاشق شوی،

و اگر هستی، كسی هم به تو عشق بورزد، 

و اگر اینگونه نیست، تنهائیت كوتاه باشد، 

و پس از تنهائیت، نفرت از كسی نیابی. 

آرزومندم كه اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد، 

بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی كنی.

  

برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی، 



:: بازدید از این مطلب : 476
|
امتیاز مطلب : 58
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ انتشار : 17 / 2 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mohammad

قطعه ای زيبا و عاشقانه در وصف دیدار یار 

  

کاش می دانستی 
بعداز آن دعوت زیبا به ملاقات خودت 
من چه حالی بودم!


خبر دعوت دیدارت چونکه از راه رسید 
پلک دل باز پرید 
من سراسیمه به دل بانگ زدم 
آفرین قلب صبور 
زود برخیز عزیز 
جامه تنگ در آر 
وسراپا به سپیدی تو درآ .


وبه چشمم گفتم : 



:: بازدید از این مطلب : 493
|
امتیاز مطلب : 39
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : 17 / 2 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mohammad

يكي بود يكي نبود

يكي بود يكي نبود يه دروغ كهنه بود
 
يكي موند يكي نموند حرف راست قصه بود

يكي موند با غصه ها، به غم عشق مبتلا

يكي رفت چه بي وفا، با دو رنگي آشنا

اونكه موند ريشه پوسوند دلشو غصه سوزوند

  نالش از ديوه نبود، پشتشو دوري شكوند

  زير آوار جفا دل دادش به هر بلا

  با همه عشق و وفا راهي شد تو قصه ها

 اونكه موند يه قصه ساخت اما هي هستي شو باخت

 قصه ها به سر رسيد ،اون به عشقش نرسيد

 هيشكي خوابشو نديد، گل يادشو نچيد

 گم شدش تو قصه ها، توي شهر عاشقا

 


:: بازدید از این مطلب : 488
|
امتیاز مطلب : 48
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : 15 / 2 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mohammad

ارزو

آرزو دارم شبی عاشق شوی

آرزو دارم بفهمی درد را

تلخی برخورد های سرد را

می رسد روزی که بی من لحظه ها را سر کنی

می رسد روزی که مرگ عشق را باور کنی

می رسد روزی که شبها در کنار عکس من

نامه های کهنه ام را مو به مو از بر کنی!



[تصویر: 1255789020.jpg]



:: بازدید از این مطلب : 523
|
امتیاز مطلب : 45
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : 15 / 2 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mohammad


عشق با خدا

وقتی واژه ی خدا را بر زبان میرانی، گویی به چیزی دور و دست نا یافتنی اشاره میکنی. و قرن هاست که میگویند خدا چیزی در آن بالا، در آسمان دور دور است. اما وقتی میگویی (عشق) به چیزی اشاره میکنی که به قلب بسیار نزدیک است.


وقتی واژه ی خدا را بکار می بری، گویی از یک شخص سخن میگویی. خدا محدود و معیّن می شود. اما عشق یک شخص نیست. یک کیفیت، یک حضور، یک بوی خوش است. نه بوی خوش یک گل، بلکه بسیار نامحدود تر، بی کران تر و نا متناهی تر.

وقتی میگویی خدا به تو احساس نا توانی دست میدهد: (چه کار کنم؟) اما زمانی که پای عشق در میان استمیتوانی کاری در مورد آن انجام دهی. طبیعت ذاتی تو عشق ورزیدن است.
مسیح میگفت خدا همان عشق است و من میگویم عشق همان خداست.



:: بازدید از این مطلب : 456
|
امتیاز مطلب : 45
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : 14 / 2 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mohammad

کوتاه وعمیق

هر وقت که زمین خوردی ، دست کم چیزی از زمین بردار...
اگر می خواهید اخلاق کسی را امتحان کنید ، به او قدرت بدهید.
اگر تمام شب را برای از دست دادن خورشید ، اشک بریزی ، لذت دیدن ستاره ها را از دست می دهی.
به نور نگاه کن ! سایه ها پشت سرت خواهند بود.
هرگز امیدی را از کسی سلب نکن ، شاید این تنها چیزی است که او دارد.
حسود فکر می کند که اگر پای همسایه اش بشکند ، او بهتر می تواند راه برود.
کسی که کاری نمی کند ، اشنباهی نمی کند و کسی که اشتباهی نمی کند ، چیزی یاد نمی گیرد.
خوش بین باشید ، اما خوش بین دیرباور.
کسی که سوال می پرسد ، چند دقیقه احمق است اما کسی که سوال نمی پرسد ، برای همیشه احمق است.
برای هر مشکلی دست کم دو راه حل وجود دارد ، سکوت و صبر و گذر زمان
زیاد زیستن آرزوی همه است اما خوش زیستن ، آرمان یک عده معدود.
من به شانس خیلی اعتقاد دارم ، چون هر وقت که تلاش می کنم ، شانس می آورم.
ارزش هر کس به اندازه چیزی است که به دنبال آن است.
مردم اغلب از بی وقتی شکایت می کنند ، در حالی که مشکل اصلی بی هدفی است.
پول بر عاقلان خدمت می کند و بر جاهلان ، حکومت.
پرستویی که به فکر مهاجرت است از ویرانی اشیانه نمی ترسد.



:: بازدید از این مطلب : 467
|
امتیاز مطلب : 48
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : 14 / 2 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mohammad

شاید مدت هاست که دیگه سری به خاطراتت نمی زنی و سراغی از چکاوک کوچیکی که همراهت بود و الان دیگه نیست نمی گیری،

شاید دیگه نشنیدن آواز محزون اون پرنده کوچولو برات اهمیتی نداره، یا شاید هم الان یه مرغ عشق جای اونو گرفته….

سعی کردم بگم مهم نیست، ولی نشد. نمی شه از خیلی چیزها به سادگی گذشت. شاید به نظر تو زمان همه چیز رو درست کنه، ولی این نظر توئه!

چطور می تونی خاطره ای رو که با الماس توی ذهنت حک شده و با طلوع هر صبح میدرخشه، نبینی… مگه اینکه بخوای خودت رو به ندیدن بزنی…

واقعاً نمی دونم این اسمش آزادیه یا بی اهمیتی یا استقلال یا روشن فکری… “روشن فکری” نسل سومی که بی معنا و بی سرانجامه.  براش هنوز اسم مناسبی پیدا نکردم چون هنوز نمی تونم درکش کنم. هنوز نمی فهمم تو ذهن های مثلاً مدرن امروزی چی می گذره که همه چیز براشون در حد یک بازی و سرگرمی چند روزه است.

شاید از کنار رفتارهای ناپسند و نامفهوم رد بشم، ولی هرگز هیچ چیز رو فراموش نمی کنم… هرگز…

“انسان همیشه به محبوب هایش چیزهای زیادی هدیه می کند:

کلام، آسایش و احساس لذت…

و تو ارزشمندترین همه ی این ها را به من هدیه کردی:

“فقدان”…”

<کریستین بوبن>




:: بازدید از این مطلب : 481
|
امتیاز مطلب : 38
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : 10 / 2 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mohammad

کاش زودتر بیایی!

خسته ام از خیال تو

چشمانم را خواهم بست تا روزی که روبه روم بگویی

چشمانت را باز کن…

آنگاه شوق دیدنت ، خستگی یک عمر را از من می گیرد

و با تمام وجود ، عاشق میشوم به شوق دیدنت…

مبادا دیر کنی ، نمیدانم آن روز که می آیی تو را خواهم دید یا چشمام پر خاک می شود…



:: بازدید از این مطلب : 477
|
امتیاز مطلب : 44
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : 10 / 2 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mohammad

بازی زندگی

پسرک

توی بازی زندگی ، من و اون نشسته بودیم!

گفت بیا بازی کنیم، منم که عاشق بازی گفتم باشه ، چه بازی؟

گفت تو عکس من رو بکش من عکس تو رو هر کی زود تموم کرد بازی رو برده!

گفتم باشه بیا شروع کنیم

نگاهم به کاغذخودم بود ، خدایا چطوری بکشمش؟ ، دزدکی به دستش نگاه میکردم ، یه چیزایی رو کاغذ میکشید ، خیلی خوشکل خطهارو اینور و اونور میکشید…

محو تماشاش بودم گفت تموم، من تموم کردم! یالا نشون بده ببینم منو چطوری کشیدی!

گفتم اول تو! گفت نه خیر اول تو

منم کاغذ سفید رو جلو روش گذاشتم و گفتم همین… سفید سفید…

یه لبخندی زد

من گفتم یالا حالا نشونم بده منو چطوری کشیدی

کاغذشو گذاشت روبه روم … همه شو خط خطی و سیاه کرده بود…سیاه سیاه…

دلم شکست یه دفعه اون داد زد من بردم …من بُردم…

گفتم قبول هرچی تو بگی

گفت حاضری یه بازی دیگه بکنیم… گفتم باشه

گفت گل یا پوچ چطوره ؟ گفتم حرفی نیست.

گفت اول من

دستشو برد پشتش بعد آورد جلو… کدوم گل کدوم پوچ؟

گفتم راست گُل..نه چپ گُل … نگام میکرد…

خودم هر دو دستشو گرفتم و باز کردم

پوچ… پوچ…



:: بازدید از این مطلب : 529
|
امتیاز مطلب : 39
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : 10 / 2 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mohammad

چقدر خوب و روشن است نمای چشم های تو

 

                                              نمیرسد ستاره ای به پای چشم های تو

 

به ماه خیره می شوم فقط و گریه می کنم

 

                                             دلم که تنگ میشود برای چشم های تو

 

و هی مرور میکنم نگاه اول تو را

 

                                         اگر نمی رسد به من صدای چشم های تو

 

تو تاکه پلک می زنی به سجده میرود دلم

 

                                               به پیشگاه اعظم خدای چشم های تو

 

شبی خراب می شود حصارهای فاصله

 

                                           و آب می شود دلم به پای چشم های تو



:: بازدید از این مطلب : 520
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : 8 / 2 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mohammad
روي قبرم بنويسيد کبوتر شد و رفت

زير باران غزلي خواند ، دلش تر شد و رفت

چه تفاوت که چه خورده است غم دل يا سم

آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت

روز ميلاد ، همان روز که عاشق شده بود

مرگ با لحظه ي ميلاد برابر شد و رفت

او کسي بود که از غرق شدن مي ترسيد

عاقبت روي تن ابر شناور شد و رفت

هر غروب از دل خورشيد گذر خواهد کرد

ادمی ساده که يک روز کبوتر شد و رفت


 

 



:: بازدید از این مطلب : 580
|
امتیاز مطلب : 39
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : 8 / 2 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mohammad

به خداحافظي تلخ تو سوگند، نشد

كه تو رفتي و دلم ثانيه اي بند نشد

لب تو ميوه ي ممنوع ولي لب هايم

هر چه از طعم لب سرخ تو دل كند، نشد

با چراغي همه جا گشتم و گشتم در شهر

هيچ كس، هيچ كس اينجا به تو مانند نشد

هر كسي در دل من جاي خودش را دارد

جانشين تو در اين سينه خداوند نشد

خواستند از تو بگويند شبي شاعرها

 عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد!



:: بازدید از این مطلب : 509
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : 8 / 2 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mohammad

سلام  بچه ها خوبید همگی

اومدم بگم تولدم بود امشب ولی کسی به من تبریک نگفت البته به جز خانواده

امیدوارم که همتون جشن تولد 120 سالگیتونو با سلامتی و سر حال جشن بگیرین



:: بازدید از این مطلب : 585
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : 7 / 2 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mohammad
دل نوشته روزگارم بر خلاف آرزوهایم گذشت و من در پس این پرده هنوزم از دنیا گریزانم روزگارم را چه بگویم که زندگی را بر من تباه کرد سیاه کرد فنا کرد آرزوهایم را چه کنم که فراموشی را باید ستایش کنم تا آنها را از من بگیرد و با خود ببرد تا شاید دیگر یادم نباشد که آرزویی داشتم و یا شاید بهترباشد درصندوقچه های فولادی قلبهای از یاد رفته بگذارم و به آنها بسپارم که رهایش نکنند حرفهای زیادی در دل دارم اشکهای فراوانی بر این چشمان غم زده دارم نمیدانم که از چه بگویم و از کجا بگویم اما ازهر کجا که باشد خیالی نیست که باید بگویم شاید مجالی باشد برای تسکین این دردهایم بر من خورده نگیرید که چرا نیستم و کم پیدا شده ام یا كه هستم و دو تا شدم یا كه چرا قلبی رو تسخیر كرده ام ولی اكنون جدایم از او دردها را بجویید و ازآنها پرسش کنید که چرا من را اینهمه دوست میدارند شاید که پاسخی بگیرید شما و این تن رنجور مرا رها کنید از بند آری من روزگارم بد نیست ولی نمی دانم خوب چیست ! قلبی دارم كه می خواهد بنویسد نه برای او ، برای خودم برای دل خودم من سربازی برای دل خودم هستم اگرچه نامم ساراست ولی همچون لیلی می نویسم زنده ام چون خدایم خواست كه باشم به یادگار برای كسی كه نه ! برای به یادگار ماندن برای روزهای نیامده ی فردا می نویسم تا یادم نرود آنچه كه بودم چیزی نیست جز دل نوشته های من

:: بازدید از این مطلب : 622
|
امتیاز مطلب : 45
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : 7 / 2 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mohammad

 

 عـــــــشـــــــــــق مــــــن......

 

کمی تا قسمتی ابریست چشمان تو انگاری

 

سوارانی که در راهند میگویند می باری

 

تو را چون لحظه های آفتابی دوستت می دارم

 

مبادا شعله هایم را به دست باد بسپاری

 

مبادا بعد از آن دیدارهای خیس و رویایی

 

مرا در حسرت چشمان ناز خویش بگذاری

 

زمستان بود و سرمایی تنم را سخت می لرزاند

 

و من در خواب دیدم در دلم خورشید می کاری

 

هوا سرد است و نعش صبح روی جاده می رقصد

 

عطش دارم بگو:

 

کی بر دلم یک ریز می باری....

 

 



:: بازدید از این مطلب : 609
|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : 3 / 2 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mohammad

روزي روزگاري پسرك فقيري زندگي مي كرد كه براي گذران زندگي و تامين مخارج تحصيلش دستفروشي مي كرد. از اين خانه به آن خانه مي رفت تا شايد بتواند پولي بدست آورد. روزي متوجه شد كه تنها يك سكه 10 سنتي برايش باقيمانده است و اين درحالي بود كه شديداً احساس گرسنگي مي كرد. تصميم گرفت از خانه اي مقداري غذا تقاضا كند. بطور اتفاقي درب خانه اي را زد. دختر جوان و زيبايي در را باز كرد. پسرك با ديدن چهره زيباي دختر دستپاچه شد و به جاي غذا، فقط يك ليوان آب درخواست كرد.



:: بازدید از این مطلب : 581
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : 3 / 2 / 1389 | نظرات ()