نوشته شده توسط : mohammad
 نام تک نوازنده ی گیتار عشق

1000بار900جمله ی عاشقانه را در 800 جای مختلف به 700 زبان و با 600 شکل پیش 500نفر طرح کردم و400 تای آن ها 300 جمله را به 200 زبان در 100 برگ ترجمه کردند90 تای آن ها را در 80 روز  روزی 70 دفعه برای خودم نوشتم60 تای آن ها را آموختم50 بار  40روز  روزی 30 دفعه تکرار کردم 20 بار  10 سوال به مدت 9 روز تکرار کردم به 8 سوال  7بار  6جواب دادم در فاصله ی5روز دارای 4بار  3جا در مدت 2 روز تو را دیدم و عاشقانه نگاهت کردم تا روزی برسد که من یک بار بگویم دوستت دارم



:: بازدید از این مطلب : 720
|
امتیاز مطلب : 69
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
تاریخ انتشار : 3 / 11 / 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mohammad

از امروز میخوام در مورد تارای بنویسم

به نظر من خیلی دختر خوبی هست ولی چون یه دفعه شروع کردم به نوشتن نمیدونم چی بنویسم ولی از امروز هر چی بنویسم منظورم تارا هست



:: بازدید از این مطلب : 728
|
امتیاز مطلب : 55
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
تاریخ انتشار : 3 / 11 / 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mohammad

من ازمردن نمی ترسم،هراس از زندگی دارم
 
که هر روزش مثه دیروز،از این تکرار بیزارم
 
من از مردن نمی ترسم،که هر چی باشه یکباره
 
هراس  از زندگی دارم،که دردش پر ز تکراره
 
 اگه زندگی همینه،آره من عاشق مرگم
 
می خوام از شاخه بیفته،دونه آخر برگم
 
زندگی مثه یه داسه،آدما مثل درختن
ظریفاشون زود میمیرن،دیرتراونا که سختن 
 
این دیگه دست آدم نیست،زورکی میاد به دنیا
 
به خودش میاد می بینه،افتاده تو قعر دریا
 
کسی از ما نمی پرسه،دنیا اومدن به زوره
 
یکی سالمه ،یکی نه،یکی افلیج، یکی کوره
 
به خودش میاد یه وقت که،واسه برگشت خیلی دیره
 
می کنه جون روزی صد بار،روزی صد دفعه می میره
   
پس چرا عاشق نباشم


:: بازدید از این مطلب : 724
|
امتیاز مطلب : 74
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
تاریخ انتشار : 3 / 11 / 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mohammad

سلام از امروز دیگه می خواهم واسه خودم ننویسم واسه کس دیگه مینویسم پس از امروز وبلاگ من هم فرق میکنه

...........................

کارت پستالهای عشقولانه

 



:: بازدید از این مطلب : 761
|
امتیاز مطلب : 78
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24
تاریخ انتشار : 3 / 11 / 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mohammad
                  دوباره دل هوای با تو بودن کرده......
دوباره دل هواي با تو بودن کرده....


نگو اين دل دوري عشقت و باور کرده...


دل من خسته از اين دست به دعاها بردن


همه آرزوهام با رفتن تو مردن....

 

حالا من يه آرزو دارم تو سينه...


که دوباره چشم من تو رو ببينه...


حالا من يه آرزو دارم تو سينه...


که دوباره چشم من تو رو ببينه...


واسه پيدا کردنت تن به دل صحرا مي دم...


آخه تو رنگ چشات هيبت دنيا رو ديدم...

 


توي هفتا آسمون تو تک ستاره مني....


بخدا...ناز دو چشمات و به دنيا نمي دم....

 

حالا من يه آرزو دارم تو سينه...


که دوباره چشم من تو رو ببينه...



:: بازدید از این مطلب : 685
|
امتیاز مطلب : 73
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23
تاریخ انتشار : 25 / 11 / 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mohammad

آخرین کلام،آخرین برگ:

و دوباره آخرین برگ تقویم تابستان آمد

و حا ل پاییز و خش خش برگ های زرد

و آخرین برگ تقویم امسال نیز می آید

در آخرین روز یک زمستان سرد

و ما هر روز به لحظه ی پرواز نزدیکتر

و خدای من کاش به تو نیز نزدیکتر

و به آسمان تو نیز نزدیکتر

و همانگونه که مرد امدیم

در پایان نیز بمیریم چو یک مرد

                                       



:: بازدید از این مطلب : 705
|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : 24 / 11 / 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mohammad

بیوگرافی شیطان! + عکس

 

 

شیطان، نخستین کسى بود که بعضى کارها را مرتکب شد و پیش از او کسى آنها را انجام نداده بود. و آنها از این قرارند

- اولین کسى که قیاس نمود و خود را از حضرت آدم علیه السلام برتر و بالاتر دانست و گفت : من از آتشم و او از خاک در حالى که آتش از خاک بالاتر است.

- اولین کسى که در پیشگاه با عظمت الهى تکبر نمود و به دستور خالق خود عمل نکرد.

- اولین کسى که که معصیت و نافرمانى خدا را کرد و آشکارا با او مخالفت نمود.

- اولین کسى که به دروغ گفت : خدا گفته از این درخت نخورید، چون درخت جاوید است و اگر کسى از آن بخورد تا ابد زنده مى ماند و با خدا شریک مى شود.

- اولین کسى که که قسم به دروغ خورد و گفت : من شما را نصیحت مى کنم.

- اولین کسى که نماز خواند و یک رکعت آن چهار هزار سال طول کشید.

- اولین کسى که که غنا و آواز خواند، همان زمانى که آدم علیه السلام از درخت نهى شده خورد.

- اولین کسى که نوحه خواند و گریست ؛ چون او را به زمین فرستادند، به یاد بهشت و نعمتهاى آن نوحه و گریه کرد.

- اولین کسى که لواط کرد آنگاه که به میان قوم لوط آمد.

- اولین کسى که دستور ساختن منجنیق را داد تا حضرت ابراهیم علیه السلام را با آن در آتش اندازند.

- اولین کسى که دستور ساختن نوره را در زمان حضرت سلیمان داد، براى این که موهاى اضافى پاى بلقیس پادشاه سبا را از بین ببرند.

- اولین کسى که دستور ساختن شیشه را داد تا حضرت سلیمان علیه السلام آن را روى خندق گذارد و بلقیس را آزمایش کند.

- اولین کسى که عبادت و بندگى او، فرشتگان را به تعجب در آورد!

- اولین کسى که به خداى خود اعتراض کرد.

- اولین کسى که شبیه شدن به دیگران را مطرح و مردم را به آن تشویق کرد.

- اولین کسى که که سحر و جادو کرد و آن دو را به مردم یاد داد.

- اولین کسى که براى زیبایى ، زلف گذاشت.

- اولین کسى که نقاشى کرد و چهره کشید.

- اولین کسى که آتش حسدش شعله ور شد.

- اولین کسى که به ناحق مخاصمه و جدال کرد.

- اولین کسى که خداى تعالى به او لعنت نمود( و از ناراحتى فریاد کشید).

- اولین کسى که به خدا کفر ورزید.

- اولین کسى که گریه دروغى نمود.

- اولین کسى که عبادت و خلقت خود را ستود.

- اولین کسى که صورتهاى مجسمه و بت را ساخت



:: بازدید از این مطلب : 727
|
امتیاز مطلب : 70
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
تاریخ انتشار : 18 / 11 / 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mohammad

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی        تو را با لهجه گلهای نیلوفر صدا کردم

تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم

 پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس

 تو را از بین گلهایی که در تنهاییم رویید ند با حسرت جدا کردم

و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی:

دلم حیران و سرگردان چشمانیست رویایی 

 و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم

تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم

. این بود آخرین حرفت و رفتی....!



:: بازدید از این مطلب : 695
|
امتیاز مطلب : 59
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
تاریخ انتشار : 18 / 11 / 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mohammad


 

اگر از عشق میشه قصه نوشت میشه از عشق تو گفت
میشه با ستاره های چشم تو مغرب نو مشرق نو برپا کرد
میشه از برق نگات خورشید رو خاکستر کرد
میشه از گندمیهای سر زلفت یه عالم شعر نوشت
میشه از عشق تو مرد و دیگه از دست همه راحت شد
میشه از عشق تو مرد و دیگه از دست تو هم راحت شد

Razman.sub.ir 



:: بازدید از این مطلب : 682
|
امتیاز مطلب : 75
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24
تاریخ انتشار : 9 / 11 / 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mohammad

زندگی یک خیابان زیبا نیست که آخرش به کوچه ی بن بست سعادت برسد

زندگی جاده ای است بی پایان با دست اندازهای بی انتها



:: بازدید از این مطلب : 657
|
امتیاز مطلب : 70
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22
تاریخ انتشار : 9 / 11 / 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mohammad

تمام آرزوهای خود را ورق می زنم

و در کمینگاه امید

به ابهام یخ بسته ای مبدل شده ام

به کدامین گناه هنوز هم باد

فریادهای مرا زوزه می کشد



:: بازدید از این مطلب : 712
|
امتیاز مطلب : 56
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ انتشار : 9 / 11 / 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : mohammad

 
 

 
 

دشت هايی چه فراخ!

کوههايی چه بلند !

در گلستانه چه بوی علفی می آمد!

من در اين آبادی ، پی چيزی می گشتم :

پی خوابی شايد ،

پی نوری ، ريگی ، لبخندی .

پشت تبريزی ها

غفلت پاکی بود ، که صدايم می زد .

پای نی زاری ماندم ، باد می آمد ، گوش دادم :

چه کسی با من حرف می زد ؟

سوسماری لغزيد

راه افتادم .

يونجه زاری سر راه ،

بعد جاليز خيار ، بوته های گل رنگ

و فراموشی خاک

لب آبی

گيوه ها را کندم ، و نشستم ، پاها در آب :

" من چه سبزم امروز

و چه اندازه تنم هوشيار است!

نکند اندوهی ، سر رسد از پس کوه .

چه کسی پشت درختان است!

هيچ ، می چرد گاوی در کرد.

سايه هايی بی لک ،

گوشه ای روشن و پاک

کودکان احساس ! جای بازی اينجاست.

زندگی خالی نيست :

مهربانی هست، سيب هست ، ايمان هست.

آری

تا شقايق هست ، زندگی بايد کرد .

در دل من چيزی است ، مثل يک بيشه نور ، مثل خواب دم صبح

و چنان بی تابم ، که دلم می خواهد

بدوم تا ته دشت ، بروم تا سر کوه.

دورها آوايی است ، که مرا می خواند."

 

 

سهراب سپهری



:: بازدید از این مطلب : 748
|
امتیاز مطلب : 76
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22
تاریخ انتشار : 3 / 11 / 1388 | نظرات ()