نوشته شده توسط : mohammad

وقتی تک تک لحظه های امروزم از خاطرات دیروزت سرشار بود...
وقتی تو با شکیبایی در جست وجوی تصویری از چهره ام گذشته ات را زیر و رو کردی و چیزی جز چشمان خیسم نیافتی...

وقتی دستهایم برای بودنت رو به آسمان بود و دستانت دوباره میهمان دست دیگری بود...

وقتی گریستم و وقتی آرام لبخند زدی...
آنوقت بود که صدای خنده ی خدا بر حماقتم را شنیدم!





:: بازدید از این مطلب : 1457
|
امتیاز مطلب : 72
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
تاریخ انتشار : 4 / 8 / 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: