خسته ام از خیال تو
چشمانم را خواهم بست تا روزی که روبه روم بگویی
چشمانت را باز کن…
آنگاه شوق دیدنت ، خستگی یک عمر را از من می گیرد
و با تمام وجود ، عاشق میشوم به شوق دیدنت…
مبادا دیر کنی ، نمیدانم آن روز که می آیی تو را خواهم دید یا چشمام پر خاک می شود…