خاطراتم مال تو ، شعر هايم را ببر در عوض نگذار تا ، از تو باشم بي خبر کاشکي آن قاصدک ، نامه ات را داده بود حيف وقتي داد که ، برگ ،برگش پاره بود من که ميدانم هنوز ، قلب تو گير من است پس نگو اين عاشقي ، باز تقصير من است كاش پروانه ماندن هيچگاه تاوان نداشت ديدگان مست عشق هيچگاه باران نداشت كاش اگر دل در هواي ياسها پر مي كشيد هيچ پروانه اي غم بي باغبان نداشت
