صدای اشک من ناقوس مرگ است
کتاب عشق من تنها سه برگ است
یکی برگ فراق و درد اسیری یکی رسوایی و درد فقیری
یکی دیگر نگویم آیا ندیدی !؟ همان برگ تار نا امیدی
مرا صد بار از خود برانی دوستت دارم
به زندان خیانت هم کشانی دوستت دارم
چه سود از مهرورزیدن چه حاصل از وفاکردن
مرالایق بدانی یا ندانی دوستت دارم