عشق با خدا
وقتی واژه ی خدا را بر زبان میرانی، گویی به چیزی دور و دست نا یافتنی اشاره میکنی. و قرن هاست که میگویند خدا چیزی در آن بالا، در آسمان دور دور است. اما وقتی میگویی (عشق) به چیزی اشاره میکنی که به قلب بسیار نزدیک است.
وقتی واژه ی خدا را بکار می بری، گویی از یک شخص سخن میگویی. خدا محدود و معیّن می شود. اما عشق یک شخص نیست. یک کیفیت، یک حضور، یک بوی خوش است. نه بوی خوش یک گل، بلکه بسیار نامحدود تر، بی کران تر و نا متناهی تر.
وقتی میگویی خدا به تو احساس نا توانی دست میدهد: (چه کار کنم؟) اما زمانی که پای عشق در میان استمیتوانی کاری در مورد آن انجام دهی. طبیعت ذاتی تو عشق ورزیدن است.
مسیح میگفت خدا همان عشق است و من میگویم عشق همان خداست.
:: بازدید از این مطلب : 484
|
امتیاز مطلب : 45
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12