نوشته شده توسط : mohammad


گیتار زن

عاقبت گیتار زن دیوانه شد
همره من بر سر پیمانه شد

ساز او سر مست شد از مستی اش
همنوا شد با تمام هستی اش

او به من دل داده من سر می دهم
سر چه باشد ، چیز بهتر میدهم

در کلامش شور و حال و سادگی
در نگاهش نور عشق و زندگی

اه از ان گیتار زن بیداد کرد
عشق را در کوچه ها فریاد کرد

کاسه صبرش دگر لبریز شد
گوش جانش بر حوادث تیز شد

اه از ان گیتار زن شد بیقرار
لحظه ها را می شمارد بیشمار

بیقرار وصل شد سر مست گشت
عاشق شب ، اسمان و کوه و دشت

من چه میگویم منم دیوانه ام
عاشق گیتار زن مستانه ام

ما دو تا یکتا شدیم از همدلی
تا نباشد بین ما بی حاصلی

ای خدا گیتار زن سر زنده باد
تا ابد عشق و جنون پاینده باد




:: بازدید از این مطلب : 383
|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : 7 / 3 / 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: