نوشته شده توسط : mohammad
کسی ما را نمی جو ید
کسی ما را نمی پرسد
کسی تنهایی ما را نمی گرید
دلم در حسرت یک دست
دلم در حسرت یک دوست
دلم در حسرت یک بی ریای مهربان مانده است
کدامین یار ما را می برد تا انتهای باغ بارانی؟؟
کدامین آشنا آیا
به جشن چلچراغ عشق دعوت می کند ما را؟
و اما با توام
ای آنکه بی من
مثل من
تنهای تنهایی
تو که حتی شبی را هم
به خواب من نمی آیی
تو حتی روزهای تلخ نامردی
نگاهت
التیام دستهایت را
دریغ از ما نمی کردی
من امشب از تمام خاطراتم با تو خواهم گفت
من امشب با تمام کودکی هایم برایت اشک خواهم ریخت
من امشب
دفتر تقویم عمرم را
به دست عاصی دریای نا آرام خواهم داد
همان دریا که می گفتی
تو را در من تجلی می کند ای دوست
همان دریاکه بغض شکوه هایم در گلوی موج خیزش زخم بر میداشت
و اما با تو ام
ای آنکه بی من مثل من
تنهای تنهایی
کدامین یار ما را می برد
تا انتهای باغ بارانی؟؟؟



:: بازدید از این مطلب : 345
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : 4 / 3 / 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: